آقای سر دبیر به قلم مرضیه نعمتی
پارت پنجاه و چهارم
زمان ارسال : ۳۲۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
مدتی بود که طناز به هوش آمده اما دیگر آن طناز سابق نبود. سلامت جسمیاش را به دست آورده بود اما وضعیت روحیاش هر روز بدتر از روز قبل میشد. با هیچکس حرف نمیزد و هیچ جایی هم نمیرفت. ساعتها توی اتاقش مینشست و به نقطهای زل میزد و اشک میریخت. ندا هر چه سعی میکرد تا طناز را از اوضاع روحی نامناسبی که داشت، بیرون بیاورد، فایدهای نداشت و شب و روزش گریه بود. من هم ن
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
مرضیه نعمتی | نویسنده رمان
❤
۱ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 00هورااااا طناز عاقل شد کاش ندا با هدیه خوب بشه🥺خواهر های خوبی میشن برای هم😍💋مرسی عالی بود مرضیه جونم 💋💋
۷ ماه پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
🥰🧡
۷ ماه پیشامینا
00این دوتا بخوان خواهر بشن ندا نمیذاره چقدرم خوش خیاله که زن داداش ندا بشه
۱۱ ماه پیش
بهاره
00خب خدارو شکر که طناز و هدیه باهم خوب شدند 👩 ❤️ 👩 ولی ای کاش ندا هم یکم کینه هارو از خودش دور کنه🙏