پارت پنجاه و چهارم

زمان ارسال : ۳۲۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

مدتی بود که طناز به هوش آمده اما دیگر آن طناز سابق نبود. سلامت جسمی‌‌اش را به دست آورده بود اما وضعیت روحی‌‌اش هر روز بدتر از روز قبل می‌‌شد. با هیچ‌‌کس حرف نمی‌‌زد و هیچ جایی هم نمی‌‌رفت. ساعتها توی اتاقش می‌‌نشست و به نقطه‌‌ای زل می‌‌زد و اشک می‌‌ریخت. ندا هر چه سعی می‌‌کرد تا طناز را از اوضاع روحی نامناسبی که داشت، بیرون بیاورد، فایده‌‌ای نداشت و شب و روزش گریه بود. من هم ن

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • بهاره

    00

    خب خدارو شکر که طناز و هدیه باهم خوب شدند 👩 ❤️ 👩 ولی ای کاش ندا هم یکم کینه هارو از خودش دور کنه🙏

    ۱ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ۱ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    هورااااا طناز عاقل شد کاش ندا با هدیه خوب بشه🥺خواهر های خوبی میشن برای هم😍💋مرسی عالی بود مرضیه جونم 💋💋

    ۷ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    🥰🧡

    ۷ ماه پیش
  • امینا

    00

    این دوتا بخوان خواهر بشن ندا نمیذاره چقدرم خوش خیاله که زن داداش ندا بشه

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.