پارت پنجاه و پنجم

زمان ارسال : ۲۶۵ روز پیش

فصل 25

توی اتاقم ایستاده و از پشت پنجره به قطرات باران ریزی که در حال باریدن بود نگاه می‌‌کردم.کجا بود؟! چه می‌‌کرد؟! آه که چقدر دلتنگش بودم! به یاد حرفهای طناز در نامه‌‌اش افتادم که از چشمان نوید خوانده بود به من علاقه‌‌مند است. آیا واقعاً حق ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید