پارت پنجاه و دوم

زمان ارسال : ۳۲۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

نمی‌‌دانم میانه طناز با پارسا واقعاً خوب شده بود یا طناز داشت همه چیز را خوب نشان می‌‌داد که دیگر چیز مشکوکی ندیدم اما انگار خیالم هنوز راحت نبود و حس می‌‌کردم کاسه‌‌ای زیر نیم کاسه است. طناز صبح تا شب بیرون بود و وقتی هم می‌‌آمد ظاهر شادی داشت و پس از خوردن شام خیلی زود به اتاقش می‌‌رفت و روز بعد هم به همین شکل می‌‌گذشت. ندا کمی خیالش راحت شده بود و پدرم هم به ندا گوشزد می‌‌کرد ک

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    20

    ای بابا دختر چرا خودتو میکشی فوقش دوتا سیلی میخوردی تموم میشد خوب تو که فهمیدی اینا چقدر همو دوست دارن با کاری که تو کردی بدتر جدایی میفته

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.