آقای سر دبیر به قلم مرضیه نعمتی
پارت پنجاه :
فصل 22
دو هفته از عقد طناز و پارسا میگذشت و طناز در خانه پیدایش نبود. من همچنان سر کار میرفتم و میآمدم و ندا سعی داشت با نامزدی طناز و پارسا کنار بیاید و روابطش با پدرم مثل گذشته گرم نبود.
توی دفتر مجله سرم شلوغ بود و نوید همه کارمندان را به کار گرفته بود. خوشحال بودم که کنارم داشتمش و هر روزم را با او میگذراندم. در واقع حضور نوید در محل کارم آرامشی به من میداد که دلم
مطالعهی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۴۰۰ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
اسرا
00طنازدیگه چقدرنادونه وای ممنون بانونعمتی