پارت پنجاه

زمان ارسال : ۳۲۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

فصل 22
دو هفته از عقد طناز و پارسا می‌‌گذشت و طناز در خانه پیدایش نبود. من همچنان سر کار می‌‌رفتم و می‌‌آمدم و ندا سعی داشت با نامزدی طناز و پارسا کنار بیاید و روابطش با پدرم مثل گذشته گرم نبود.
توی دفتر مجله سرم شلوغ بود و نوید همه کارمندان را به کار گرفته بود. خوشحال بودم که کنارم داشتمش و هر روزم را با او می‌‌گذراندم. در واقع حضور نوید در محل کارم آرامشی به من می‌‌داد که دلم

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    طنازدیگه چقدرنادونه وای ممنون بانونعمتی

    ۷ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    واقعا دخترایی مثل طناز چوب سادگیشون رو می‌خورن💞💞

    ۷ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    هوراااااا نویدم عاشقش هستاااا😍💃عالییی بود مرسی مرضیه جونم 💋💋

    ۷ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    😍❤🙏

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.