پارت چهل و نهم

زمان ارسال : ۲۷۱ روز پیش

فرو رفته در کت و دامن آلبالویی و شال همان رنگ توی باغی که پارسا رزرو کرده بود کنار پدرم نشسته بودم و در حال نظاره عروس و داماد بودم. طناز مانند یک تکه ماه می‌‌درخشید و پارسا هم چیزی از یک داماد خوش تیپ و جذاب کم نداشت.

ندا در حال رفت و آمد و ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید