پارت صد و سیزده

زمان ارسال : ۱۶۴ روز پیش

نا امیدانه نگاش کردم.
- وضع درسات چطوره عمو؟
اخمی بهم کرد.
بعدش کلافه و بی‌حوصله چشماش رو توی حدقه چرخوند و‌ پوفی کرد.
- به اندازه کافی دارم از خانوادم در مورد درس می‌شنوم، بس نیست؟ اینجا برای مشاوره رابطه‌م اومدم.
سری تکون دادم.
- رابطه‌تون تا کجا پیش رفته؟
یکم فکر کرد و بعد با تردید بهم خیره شد.
لبخند اطمینان بخشی زدم.
- می‌تونی به ما اعتماد کنی.
لب

644
144,050 تعداد بازدید
278 تعداد نظر
133 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مهسا

    00

    یعنی پوکیدم از خنده ها🤣

    ۲ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید