تاربام، گذرگاه سکون به قلم مریم دولتیاری
پارت سی و هفتم
زمان ارسال : ۳۶۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
عقب رفتم و سعی کردم از روی دیوار داخل حیاط را ببینم. چیزی دیده نمیشد! کلافه به در نزدیک شدم، پایم را روی برجستگیهایی که به شکل لوزی روی آن قرار داشت گذاشتم و سعی کردم آن طرفش را ببینم.
کسی در حیاط نبود، به جز دو بچه گربه که گوشهای کز کرده و نشسته بودند. تن صدایم را بالا بررمان تمام شده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
مریم دولتیاری | نویسنده رمان
چشم ممنون از همراهیتون😭❤
۱۲ ماه پیشاسرا
00این پارت مثل ناخونک به عذامیمونه کمه ولی عالیه
۱۲ ماه پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
رمان معمایی جناییه و همه قسمتهاش یه خورده معما داره دیگه هر چقدر بذارم باز معما هست😥❤ ممنون از همراهیتون
۱۲ ماه پیشاسرا
00من گفتم بااینکه کمه عالیه آیاجوابش میشه چیزی که دادیدببخشیدشمایه کامنت میخونیدبقیه کامنت برحسب اون کامنت جواب میدی آیا
۱۲ ماه پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
نه عزیزم من جواب همه کامنتهارو میدم و کامنت شما و دوست دیگهمون مثل هم بود و یه جواب دادم.
۱۲ ماه پیشسارا
00خوب میزاری همه رو تو خماری🥺🥺
۱۲ ماه پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
رمان معمایی جناییه و همه قسمت هاش یه خورده معما داره دیگه هر چقدر بذارم باز معما هست😥❤ ممنون از همراهی تون
۱۲ ماه پیش
اسرا
00اثبات شده است برای همین واسم سئوال شدممنون که جواب میدی فقط اینقدربااین دانیارحرصمون نده