پارت چهل و چهارم

زمان ارسال : ۲۷۶ روز پیش

هنگام برگشت به خانه داشتم به حرفهای نازی فکر می‌‌کردم. داشتم خودم را راضی می‌‌کردم که رضایت به آمدن شایان دهم. شایان از هر حیث پسر موجهی بود و آرزوی هر دختری بود که همسرش باشد. چرا باید با فکر به شخصی که نمی‌‌دانستم در موردم چه فکر و احساسی دارد عمرم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید