پارت چهل و چهارم

زمان ارسال : ۳۲۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

هنگام برگشت به خانه داشتم به حرفهای نازی فکر می‌‌کردم. داشتم خودم را راضی می‌‌کردم که رضایت به آمدن شایان دهم. شایان از هر حیث پسر موجهی بود و آرزوی هر دختری بود که همسرش باشد. چرا باید با فکر به شخصی که نمی‌‌دانستم در موردم چه فکر و احساسی دارد عمرم را تلف می‌‌کردم؟! این بار به طناز فکر کردم. اگر ندا راضی می‌‌شد و با پارسا ازدواج می‌‌کرد من در کنار ندا چه می‌‌کردم؟! حتماً ندا تلاش

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.