آقای سر دبیر به قلم مرضیه نعمتی
پارت چهل و دوم :
یک ساعت بود که نوید رفته و من داشتم به لیوان خالی نسکافهاش نگاه میکردم و خاطره حضورش توی آشپزخانه را مرور میکردم. صدای پدرم را از توی هال شنیدم که رو به طناز میگفت:
ـ طناز تو واقعاً به این پسری که مادرت در موردش حرف میزنه، علاقه داری؟
و صدای طناز:
ـ بله بابا.
صدای ندا را از داخل اتاق با درد شنیدم:
ـ دوباره شروع نکن طناز.
طناز سکوت کرد. پدرم به اتاق
مطالعهی این پارت حدودا ۴ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۴۰۸ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
اسرا
00عالیه بانوطنازهم دنبال زیبایی پول پارسارفته