پارت چهل :

کلافه و مضطرب و دست به سینه پشت در اتاق مراقبتهای ویژه بودم. چقدر عشق بد بود که به خاطرش طناز مادرش را به این روز انداخته بود. دلم می‌‌خواست می‌‌دیدمش و هر چه بر دهانم می‌‌آمد نثارش می‌‌کردم. ندا برای من مادر خوبی نبود اما برای طناز مادر نمونه‌‌ای بود. حقش نبود که طناز جواب زحماتش را اینطور بدهد. با اندوه چشم از اتاق برداشتم و نوید را دیدم که با قدمهایی پر سرعت به طرفم می‌‌آمد. چقدر

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۰۹ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    هدیه واقعادلسوز عالی بانو

    ۱۰ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    👌💖

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.