آقای سر دبیر به قلم مرضیه نعمتی
پارت سی و نهم
زمان ارسال : ۲۸۲ روز پیش
عصر که کارم تمام شد برای اینکه با نوید رو در رو نشوم فوراً از اتاقم بیرون رفتم و مسیر خانه را در پیش گرفتم. دیگر دلم نمیخواست توی ماشینش بنشینم. میترسیدم احساساتم کار دستم دهد.
توی خانه سر و صدا بود.
ندا فریاد میزد:
ـ به ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
رها محسنی
00عالی