راز شبانه به قلم ساناز لرکی
پارت هجده
زمان ارسال : ۳۶۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 14 دقیقه
شبانه با صدای لیلا که داشت ملافه را تکان میداد به خودش آمد یک دفعه مستاصل به آفتابی که داشت کم رمق از درز پنجره داخل میآمد خیره ماند زیر لب نالید:
_ ساعت چنده؟
لیلا به جای جواب دادن سوالش گفت:
_ آقا آراز یه ساعتی هست پایین منت ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مهناز
00عالیه