پارت نهم :

ـ من نازگلم. نازگل مهرآیین. دختر عمه یاش... ار.

لبخندی زد و نگاهش بی تفاوت تر از قبل شد. آرام صحبت می کرد اما سعی می کرد وقفه ای در کلامش نباشد.

ـ راجع به من و ندیدنم هم باید بگم که شش ماهه به ایران برگشتم. به همین خاطر ِ هنوز همو نمی ش ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.