پارت ده :

با چند قدم بلند نزدیکم آمد. با آن اخم غلیظ شده میان ابروانش، خودم را برای هرکار یا عملی از طرف مرد ِ مقابلم آماده کردم. دست به کمر گرفته و در حالیکه سرش را کمی کج کرده بود، خیره خیره نگاهم می کرد، تند و ریز نفس می¬کشید. لبخند از روی لبان ِ صورتی مهسا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.