او، اویی که دیگر او نبود به قلم رویا یزدانپور
پارت هشتم :
دستانم را برداشته و به عقب برگشتم. صورت رنگ پریده ی مهسا بیش از پیش عصبی ام کرد. نه، نباید اینطور می شد. نه حالا که به خودم بعد از سال ها اطمینان داشتم. اما به راستی مطمئن بودم؟ همانطور با دل نگرانی سر جایش میخ شده و نگاهم می کرد. از فرق سر تا به نوک ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ایلما
00پارت قشنگی بود 🥰تولدتونم مبارک😍