پارت سی و هشتم

زمان ارسال : ۲۸۳ روز پیش

فصل 17

سه روز مرخصی‌‌ای که نوید برایم رد کرده بود واقعاً عذاب آور بود چون نمی‌‌دانستم باید چه کار کنم. پدرم مرتب مراقبم بود و ازم می‌‌خواست که به فکر سلامتی‌‌ام باشم و ندا ادای مادرهای دلسوز را در می‌‌آورد. چند بار هم نوید با ندا تماس گرفته بو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید