آقای سر دبیر به قلم مرضیه نعمتی
پارت سی و پنجم
زمان ارسال : ۳۳۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
همین که در آپارتمان را باز کردم با نوید روبه رو شدم. شیک و آراسته در حال نظارهام بود. دلم رفت. با صدایی که سعی داشتم لرزان نباشد سلام کردم و جوابم را داد. مدتی فقط خیره نگاهم کرد و انگار که از رنگ و رویم فهمید حال خوبی ندارم، پرسید:
ـ حالت خوبه؟
خوب نبودم اما دوست نداشتم خودم را بیمار نشان دهم. زیر لب گفتم:
ـ بله. ممنون.
ـ حاضر شو بریم خونه من!
متعجب گفتم:
ـ خونه شما؟!<
Zarnaz
۱۹ ساله 10عالی خیلی ممنون ❤️❤️