پارت سی و چهارم

زمان ارسال : ۲۸۷ روز پیش

به خانه که برگشتم چشمم به طناز افتاد. پشت میز ناهار خوری نشسته و در حال خوردن سوپ و تماشای تلویزیون بود. آنقدر گرسنه بودم که لباس عوض نکرده آشپزخانه رفتم و برای خودم سوپ ریختم. صدای آهنگ گوشی طناز بلند شد و جواب داد:

ـ الو...

ناگهان از ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید