در رویای دژاوو به قلم آزاده دریکوندی
پارت هشتاد و پنجم
زمان ارسال : ۳۵۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 10 دقیقه
*****
کسی با سه ضربهی انگشت روی شیشهی کنارش نواخت. فرهاد با حرکتی سریع از خواب پرید و با دیدن مرد همسایه شیشه را پایین کشید.
- خوبی آقای مظفری؟
از موهای کم پشت و ریش بزیاش فهمید همسایهی واحد رو به روییاش است. سری تکان داد.
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Fatemeh
00عااااالی❤❤