طلسم تارادیس به قلم طیبه حیدرزاده
پارت پنجم
زمان ارسال : ۳۵۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
طیاره اش را جلوی آپارتمان نوساز و شیک چند طبقه متوقف کرد. حس می کردم من و سام و طیاره اش وصله ناجوری برای شان و منزلت این محله بودیم.
سام با دهانی باز به نمای شیشه ای ساختمان زل زد و با طعنه گفت:
-آبجی اینجا میتونی گونی گونی کتاب بفروشی!
لحظه ای خودم را با کرمان فوق به علت ویرایش و بازنویسی غیرفعال شد و تا اتمام ویرایش امکان مطالعه آن وجود ندارد.
P.h
00خوندن کارهای طیبه جان به شدت پیشنهاد میکنم واقعا خوشحالم که کار جدیدی شروع کردی🌹♥️