طلسم تارادیس به قلم طیبه حیدرزاده
پارت سوم
زمان ارسال : ۳۳۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
اخم های کشنده یه نره غول گفت:
-دختره کوچولو توهم زدی؟ من چهار ماهه ذبیح رو ندیدم.
من آدم های دروغگو را خیلی خوب می شناختم. نگاه سرگردانش که در کل جنگل می گشت جز صورتم، می گفت کاسه ای زیر نیم کاسه اش بود.
با حرص از سر راهم به کناری هلش دادم و زیر لب غریدم:
رمان فوق به علت ویرایش و بازنویسی غیرفعال شد و تا اتمام ویرایش امکان مطالعه آن وجود ندارد.
رمان فوق به علت ویرایش و بازنویسی غیرفعال شد و تا اتمام ویرایش امکان مطالعه آن وجود ندارد.