پارت سی و یکم

زمان ارسال : ۳۴۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه

پدرم نگرانم شده بود و در مورد پانسمان دستم می‌‌پرسید و من به دروغ می‌‌گفتم که زمین خورده‌‌ام. می‌‌دانستم که اگر موضوع ناپدری آن دختر را می‌‌فهمید، حتماً به حسابش می‌‌رسید و حوصله درگیری جدید نداشتم. شب در حال مرتب کردن اتاقم بودم که تلفنم زنگ خورد. شایان بود. نگرانم بود و حالم را می‌‌پرسید.
ـ خیلی ممنون. الان خیلی بهترم.
ـ آخر سر آدرس اون عوضی رو بهم ندادیا.
ـ دنبال درد

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم

    00

    عالی بود

    ۳ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ♥️🌹

    ۳ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۱۹ ساله 00

    نویسنده جونم یه چیز ولی هدیه بیشتر به آقای سر دبیر مون میاد تا شایان😜💃کلی خوشحالم جواب رد به شایان داره💃💃💃😁😁

    ۹ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    عزیزم😍

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.