پارت بیست و هشتم :

تمام شب را با فکر شایان و پیشنهاد ازدواجش گذراندم. زندگی با یک پسر عاشق پیشه که تک پسر خانواده‌‌اش بود و او را از جانشان بیشتر دوست داشتند، چطور می‌‌توانست باشد؟ هر چه فکر می‌‌کردم نمی‌‌توانستم تصمیمی درست و شفاف درباره‌‌اش بگیرم. نمی‌‌دانستم چرا مدام تصویر نوید مقابل چشمانم می‌‌آمد و اجازه فکر کردن به شایان را سلب می‌‌کرد.
در آخر با افکاری پریشان به خواب فرو رفتم.
صب

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۰۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.