پارت بیست و هفتم

زمان ارسال : ۲۹۵ روز پیش

کافی شاپی که شایان آدرسش را داده بود، دنج و آرامش بخش بود. با دیدنش پشت میز گرد و شیشه‌‌ای که بهم دست تکان می‌‌داد تبسم کردم و به سویش رفتم. برخاست و گفت:

ـ خوش اومدین.

تشکر کردم و نشستم. شایان هم مقابلم نشست. کمی دستپاچه به نظر می‌‌رسی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید