بلاک کد به قلم حدیث افشارمهر
پارت سی و هفتم
زمان ارسال : ۳۵۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
از این حال دیار گریه ام گرفته بود سرم را به زیر انداختم و گفتم:
-دیار یه چیزی بگم؟ این تیمارستان داره همرو می کشه من می دونم.
دیار ناباور نگاهم کرد و بعد از چند لحظه خنده ی تمسخر آمیزی زد و گفت:
-مایا تو دیگه نه، بدتر از اینش نکن. کاری نکن حس کنم یه ذره به این مردم نمی تونم کمک کنم.
هنوز هم فکر می کرد عقل ندارم هنوز فکر می کرد دیوانه ام.
حتی شاید اگر هیچ وقت کارم به این تیمار
ماریا
00جای حساس تموم شد دوباره😭😭😭🤧🤧من بازم پارت می خوام😥 واقعا تو این تیمارستان چه خبره🤔 راستی😂 طبیعیه دیار انقدر کراشه از نظر من😂😂 مثل همیشه عالی🥰 مرسی حدیث جون💚💚