پارت بیست و دوم

زمان ارسال : ۳۰۲ روز پیش

ندا با دیدنم جا خورد و گفت:

ـ هدیه چی کار کردی؟

ابروانم را با دست پوشاندم و به سمت اتاقم رفتم. صدای طناز را شنیدم که گفت:

ـ ماندانا ابروهاش رو برداشته.

ندا اتاقم آمد و گفت:

ـ رفته بودی پیش ماندانا؟ توام؟!...
...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید