پارت سی و پنجم

زمان ارسال : ۱۲۸۵ روز پیش

حسی از شوق، ناباوری و هیجان زیر پوست دخترک می‌خزید و لب به دندان گرفته بود تا آن‌همه اشتیاقش عیان نشود. لب روی هم فشرد و  قدمی به عقب برداشت.
- من برم، دیرم می‌شه و کلی کار دارم.
محسن با تک خنده‌ای گفت:
- کجا هول شدی زود می‌خوای بری؟ شماره خونه رو ندادی! 
نسیم انگشت
1393
277,646 تعداد بازدید
842 تعداد نظر
97 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سوگی

    ۱۵ ساله 02

    خوشم اومد از پری افرین بزن به هیکل دختره واس من میره مغازه پسره حرف میزنه بعد عذاب وجدان میگیره ک داداشم بفهمه چی میشه اونم واس خودش هرزه ای هست😏😏🖤✨

    ۳ سال پیش
  • نرگس

    43

    من جای مهدخت زدم زیر گریه اخه این چه رفتاریه حالا حالت خوب نیس نباید دل بدبختو بشکونی ک🥺😭

    ۴ سال پیش
  • ستایش

    30

    بابا بر اعصاب خودتون مسلط باشید هنوز چیزی نشده که 😐

    ۴ سال پیش
  • دریا

    70

    پری کثافت آشغال😑😑بیچاره عسل و نسیم🤕

    ۴ سال پیش
  • هستی

    61

    اه اه پری بمیری 🤧بیچاره نسیم و عسل

    ۴ سال پیش
  • آرو

    50

    پری خانممم دوستشو فروخت به یه گوشی مدل بالا...؟😑😏 بیچارع عسل🙁😕

    ۴ سال پیش
  • .

    40

    وای خود چقدر پریدخت بده آخه آدم قحط بود با اون دوست شد اصلا باورم نمیشع محسن نسیم باید بهم برسن یا یکی بهتر ازمحسن که نسیم هم عاشقش باشه ولی خب مگه ادم چندبار عاشق میشه خاک تو سرت پری

    ۴ سال پیش
  • دخی تنها

    90

    ای بمیری پریدخت امین عوضی اشغال کثافت هرزه واقعاکه بیچاره نسیم که گیر تو بی خوانواده افتاده چندش اگه واقعی بود شبونه میرفتم میکشتمش انقدر با ساتور میزدمش که باخون یکی بشه باید این ادمارو جلو مردمکشت

    ۴ سال پیش
  • ^_^

    120

    ببچاره عسل معتاد شدنش کم بود حالا دیوونه هم شد🙁

    ۴ سال پیش
  • ^_^

    150

    وای پریدخت چه قدر بدجنسه😠 یعنی میخواد چیکار کنه😱

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید