پارت دوازده

زمان ارسال : ۳۸۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه

نوشین در حال آرایش کردن بود و ثمین پشت تلفن با کسی حرف می‌‌زد:

ـ مگه بهت نگفتم تا از مادرت جدا نشی نمیام؟ تو گوش بده کامبیز... از همون اول بهت گفتم نمی‌‌تونم با مادرت زیر یه سقف زندگی کنم... به من ارتباطی نداره... خودت قبول کردی که از مادرت جد ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.