بازگشت عاشقانه به قلم مرضیه نعمتی
پارت دوم :
پرهام صورت دانیال را بوسید. سفارشاتی به او کرد و همراه سعید به محل کارشان رفتند.
***
سعید در حال رانندگی میگفت:
ـ آخه من به تو چی بگم؟ با پسرت چی از جون زندگی من و زنم میخواین؟
پرهام همانطور که به پشتی صندلی تکیه دا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما

لطفا صبر کنید...
Sedi
1🤔🤔🤔