پارت دوم :

پرهام صورت دانیال را بوسید. سفارشاتی به او کرد و همراه سعید به محل کارشان رفتند.

***

سعید در حال رانندگی می‌‌گفت:

ـ آخه من به تو چی بگم؟ با پسرت چی از جون زندگی من و زنم می‌‌خواین؟

پرهام همان‌‌طور که به پشتی صندلی تکیه دا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.