پارت یکم

زمان ارسال : ۱۶۵ روز پیش

فصل 1

پرهام بچه بغل کلید را در قفل در چرخاند و با احتیاط داخل خانه شد. دانیال را به اتاق برد و روی تخت خواباند. نگاهی به صورت معصوم او انداخت و انگار یاد کسی افتاده باشد، خم شد و صورت پسرک را بوسید. داخل اتاقش رفت. خسته بود از کار روزانه. خسته ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید