پارت هشتاد و سوم :

- شاهرخ یک فرزند کوچیک داره! ما یک همدم برای تنهایی‌هاش، یک مرحم برای غصه‌هاش و یک زن برای تکیه گاهش میخوایم و صد البته کسی که برای شاهین مادری کنه. اون بچه هیچ وقت مادرش رو ندید.
دست مریزاد! چیزی از قلم ماند؟ کم مانده بود بگوید "ما یک دایه برای تر و خشک کردن شاهینم میخوایم" که اگر میگفت بدون اینکه به عاقبت کارهایم فکر کنم بیرون می‌پریدم و همین الان آنها را از خانه خارج میکردم. این زن ب

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۱۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.