در رویای دژاوو به قلم آزاده دریکوندی
پارت هشتاد و سوم
زمان ارسال : ۳۵۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 15 دقیقه
به آثار بخیهای که روی مچ گلشن بود، خیره ماند و هر لحظه کلهاش داغ میشد. دندانهایش را با خشم روی هم سایید و نگاهش را روی دیوار گرداند. قسم خورد اگر پیمان همان لحظه دم دستش بود قطعا مُشت پر قدرتی حوالهاش میکرد. دلیلِ این خودکشی ناموفق را نمیدانست ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
raha
00رمانتون خیلی قشنگه🥰😍 واقعا مثل خیلی ازرمان ها کلیشه ای نیست که آدم میدونه آخرش چی میشه.برعکس رمان شما آدم منتظره پارت های بعدی رو بخونه وهیجان انگیزه خداقوت بهتون♥️