جوخه بیوه ها به قلم حدیث افشارمهر
پارت سیزده
زمان ارسال : ۳۶۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
سامانتا خم شد سمتش مرد که فکر می کرد می خواد ببوسه سریع سرش را جلو آورد و ساما با یک ضربه ی سر بیهوشش کرد.
خنده ام گرفت و با قهقه گفتم:
-سامانتا بزن یکجا بکشش دیگه.
با پا دست مرده را شوت کرد آن طرف با اعتماد به نفس بلند شد و گفت ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Najme
00بچم تو دردسر نندازه خودشوووو بدبخت شه😕😂