پارت بیست و هفتم :

این‌بار حرصش را سر گرشا بلند گفت:
-تو اگه ازش جانبداری نمی‌کردی که الان سر نداشت. داییاش افتادن دنبالش. خودت نزاشتی برن و بزنن تو سرش و بیارنش.
گرشا آمرانه گفت:
-شما داری در مورد یه انسان صحبت می‌کنی. وقتی با حرف و منطق من نتونست دووم بیاره، با زدن توی سرش به چه دردم می‌خوره؟ همخونه می‌خواستم یا همسر؟
-تو رو خدا اینگد( اینقد) به گول( قول) خودتون کلاس بالا حرف نگو. کارِ این ز

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۰۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    00

    ای گرشای زن ذلیل🙃🙃🙃

    ۱ سال پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    😁😁😁

    ۱ سال پیش
  • آمینا

    00

    یه سوال خواهش میکنم جواب بدین این رمان پایان خوش داره یا باید غصه بخوریم 🙂🙂🙂

    ۱ سال پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    پایان خوبی داره

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.