پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت بیست و ششم :
فصل دوم
در حال بالا و پایین کردن ساختمانِ ۴ طبقهای بود که از طرف اداره به عنوان پروندهی جدید تحت اختیارش گذاشته بودند. مأمورین نیز تحت فرمانش وسایل و ادوات مورد نیاز را وارد و جا به جا میکردند.
تا آن ساختمان به کارایی برسد، انرژی زیادی در وقت و هزینه میبرد. در حال چک کردن سیستمهای امنیتی بود که گوشیاش زنگ خورد. بیآنکه نگاهی روی صفحه بیندازد، گوشی را روی
مطالعهی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۴۰۹ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
الهه محمدی | نویسنده رمان
زن و شوهر که بودن. اشتباه گرشا چیز دیگهاس. در طول قصه بهش پی میبرید انشالله
۱ سال پیشآمینا
00نه بذار دوباره عاشق بشه و الیسا بفهمه کیو به ورزش فروخته😉
۱ سال پیشالهه محمدی | نویسنده رمان
هر دو میفهمن اشتباه کردن🙂
۱ سال پیشآمینا
00مرسی گلم خوش به حال الیسا که گرشا اینقدر دوسش داره 😊
۱ سال پیشالهه محمدی | نویسنده رمان
خواهش میکنم. واقعا گرشا اینقد برام دلنشین شده که دوست دارم از قصه بیارمش بیرون🤩😂😘
۱ سال پیش
آمینا
00یعنی گرشا هم اشتباه کرده الیسا رو میخواسته و زنش بوده؟؟