پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت بیست و هشتم :
موقعیت و پیشرفت زنِ جوان باعث مباهات گرشا بود. اما هر چه زمان گذشت خلق و خوی الیسا رنگ باخت. بهانههایش بزرگتر و درخواستهایش پررنگتر. گرشا برای ثابت کردن محبتش به او، درخواست انتقالی به تهران داد! یاشار نیز از وضعیت موجود خوشنود شد و الم رفتن برداشت. آدا برای راحتی پسرها و عروسِ جوانش، ساختمانی قدیمی ولی سرپا را خرید که حجلهی عشق یاشار نیز شد. اما موضوع به همانجا ختم نشد...
مطالعهی این پارت کمتر از ۱ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۴۰۴ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فخری
10عالی از این بهتر نمیشه 🙏🏻🙏🏻🌹🌹