پارت بیست

زمان ارسال : ۲۷۲ روز پیش

آرکا تقلا کرد. می‌خواست از سفینه بیرون بیاید یا حتی تکانش بدهد که بی‌فایده بود.

_آرام باش آرکا. نوزادت کجاست؟ می‌خواهم هدیه‌ی تولد فرزندت را بدهم. کجاست که بسیار مشتاق دیدارش هستم. پسرعموی ناتنی عزیزم.

آرکا تمام قدرتش را جمع کرد و ناگه ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید