پارت هفده

زمان ارسال : ۲۷۹ روز پیش

صدای گوشخراش جیغ‌های زنی به گوش رسید. همسرش پشت در ایستاده بود. لحظاتی بعد صدای گریه‌ی نوزادی فضا را پر کرد. لبخندی روی لبانش نشست. دایه از اتاق بیرون آمد و نوزاد کوچکی که در پارچه کهنه‌ای پیچیده شده بود را به طرف مرد گرفت. با اشتیاق فرزندش را به آغو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید