اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت بیست و ششم :
صنم با صدای بلندتری در جوابش گفت:
_ طناب کن. اصلا بیا منو بکش. تو منو بکشی مقبولتره تا از بوی گند دهن پسرت نفسم بره.
_ زر زر میکنه. باز زر زر میکنه.
اشرف عصبی بود. بددهن و قلدر هم بود. نظام که گویا به شرایط پسرش واقف تر از اشرف بود آهسته تر غرید:
_ جنجال نکن زن! بیا اینور خودم راضیش کنم.
صنم بازهم پیشانی به زانویش چسباند. نظام بار دیگر غرید:
_ توام تن لَشتو جمعکن ببر تو
اسرا
00عجب ماه صنم جه ها ندیده