پارت بیست و چهارم

زمان ارسال : ۳۳۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

لبهای صنم باز و بسته شد. بی حرف، بی صدا!

مولود سینه ای پر کرد و گفت:

_ آره خواهر! زنی که بی پشت و پناه باشه چاره اش سوختن و ساختنه! وگرنه من هزارباره از این چهار دیواری رفته بودم.

حال صنم واقعا خوب نبود. اگر گفته های مولود حقیق ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید