پارت هجده :

دریا به سرعت انگشت اشاره اش را سمت او گرفت و گفت:

_ شما اول نگران خودت باش. من بلدم از خودم مواظبت کنم.

_ دریا حالیته چی میگی؟

_ آره! ولی انگار تو حالیت نیست.

نفس گرفت. به اکراه نگاهش را از او گرفت و دوباره گفت:

_ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.