پارت هفده :

یک قطره اشک از گوشه ی چشم صنم چکید‌. نگاهش را از پنجره ی اتاق گرفت و به باریکه ی نور مهتاب، روی پتوی گل برجسته اش داد. سالها از اتفاقات تلخ آن زمان می گذشت و ماه صنم دیگر آن دختر جوان و پر توان گذشته نبود. تکانی به پاهایش داد. با ناله و درد آن را زیر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.