پارت پانزده :

نامی، عصبی و کلافه رو گرفت. شهاب سری به تاسف تکان داد و با ژستی خونسرد قدم هایش را سمت خروجی کشید. او رفت و نامی را با خودش تنها گذاشت. دمی بعد، نامی مشتش را کف دستش کوبید و اَه بلندی گفت.

داستان دیگری شروع شده بود. یک اتفاق جدید که بی اجازه، ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.