پارت سیزده

زمان ارسال : ۳۶۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

پریا مثل همان عروسک کاموایی، در آغوش دریا گم شد. طفلی به قدری گوشه ی اتاق هق زده بود که بلافاصله بعد از دیدن دریا، سرش را روی پای او گذاشت و خوابش برد. دریا ابتدا اجازه داد که او آرام گیرد و بعد به مرور خاطراتش پرداخت. سرش را به دیوارِ تبله کرده ی پش ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.