پارت دوازده

زمان ارسال : ۳۶۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

و نگاهش با مرد جوان! نامی، یک دستش را زیر بازوی او گرفت و دستش دیگرش را دور کمرش حایل کرد. صنم نگاهش را از او گرفت. فشاری به قپه ی عصایش وارد کرد و دلخور گفت:

_ پوسیدم تو اون اتاق! به شماها واگذار کنم، رنگ آفتاب نمی بینم به خودم‌!

سپس س ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.