قوانین سرد به قلم مریم السادات نیکنام
پارت بیست و نهم :
شب اول!
دمدمای غروب باز هم از اتاقش بیرون آمد و باز هم بیتوجه به حضور او در خانه، خودش را در آشپزخانه مشغول کرد.
طی چند ساعته گذشته کلی با خودش کلنجار و در نهایت به این نتیجه رسیده بود که هیچ راهی ندارد جز اینکه به یاسین امین نزدیک شود. اول باید هدف او را میفهمید و بعد همهی وقتش را روی اهداف خودش سرمایهگذاری میکرد. وگرنه هر چه تا کنون رشته بود پنبه میشد و سر او به عنوان