پارت سیزده

زمان ارسال : ۳۶۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

مهشید با صدای بلند و لحنی ستیزه‌‌‌‌جویانه گفت:

ـ منظورم واضحه! چرا شوهرم از تو خواسته بیای به پسرم درس بدی؟

حورا به صورت عصبانی مهشید که لحظه به لحظه برافروخته‌‌تر می‌‌شد، چشم دوخته بود و هیچ جواب مناسبی به ذهنش نمی‌‌رسید. هنوز از حرف‌‌ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.