سهمی از عشق به قلم راضیه نعمتی
پارت چهارده
زمان ارسال : ۳۶۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 2 دقیقه
حورا سرش را بالا گرفت و لبخند تلخی زد:
ـ امروز قرار بود برای نوهتون کلاس بذارم. نمیدونستم مادرشون رضایتی به این کار ندارن وگرنه اصلاً پیشنهاد استادو برای تدریس قبول نمیکردم.
سپیده با شرمندگی تمام جواب داد:
ـ نه عزیزم! اصلاً ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما