رویای مهتاب به قلم مبینا طاهری طیب
پارت دوم
زمان ارسال : ۳۶۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
ﺑﻐﺾ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﺑﺎ ﺷـﻨﻴﺪﻥ ﺣﺮﻑﻫﺎﯼ ﻋﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻃﺮﺯ ﺩﺭﺩﻧﺎﮐﯽ ﺷـﮑﺴـﺖ.
ﺑﻠﻨﺪﺑﻠﻨﺪ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﭘﺪﺍﻝ ﮔﺎﺯ ﻓﺸﺎﺭ ﻣﯽﺩﺍﺩ.
ﺁﻥﻗﺪﺭ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻫﻢ ﮔﺮﻳﻪﺍﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ﻭ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ
ﺭﺳــﻴﺪ. ﺗﺎﺯﻩ ﺗﻮﯼ ﺍﺗﺎﻗﮏ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﯽ ﻓﻬﻤﻴﺪ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺍﻧﺸــﺠﻮﻳﯽ
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ارش
00ممنون